|  رنگ  |  + 0 -  | 
ADA
بستن این پنجره
راهنما

این سایت مطابق با استاندارهای ADA برای نابینایان مناسب‌سازی شده و سازگاری این استاندارد در بخش‌های مختلف لحاظ گردیده است.
بستن این پنجره

در ستایش گفتگو با اشیا بخش سوم: اینترنت اشیا برای بهره­وری آب و توسعه به پای سخت سنگ­ها می­رسد شماره 23

تاریخ انتشار : 1 بهمن 1402
در ستایش گفتگو با اشیا  بخش سوم: اینترنت اشیا برای بهره­وری آب و توسعه به پای سخت سنگ­ها می­رسد

سر والتر اسکات در داستان راب روی (1818) –که ترجمه­اش در کتابراه، رایگان منتشر شده است- از فضای سابق بازارهای داد و ستد کالای انگلیسی با مستعمرات اروپا در آمریکای شمالی و دریای کاراییب الهام می‌گیرد تا حال و هوای شهر گلاسگوی اسکاتلند را در میانه‌ی قرن هجدهم توصیف کند: «خیابان اصلی عریض و طولانی بود. پر از ساختمان­های سنگی با معماری­ غریب و خیره­کننده. راه­رفتن میان دو ردیف­ خانه­ی مرتفع ساخته شده از سنگ، نماهای مجسمه و خیابان سنگ­فرش. فضایی مهیب ، حس افتخار!». چنین توصیفی یادآور شکوه سنگ­نگاره­های ایرانی هم هست. سنگ در «کافکا بر کرانه»­ی هاروکی موراکامی، در گفتگوی ناکاتا و خانم سائه­کی، جور دیگری نماد بلندپروازی­های شهر سرمایه­داری و آدم­های مدرن برای توسعه است: «به هرحال تو و آن ایده­ات، پرتاب سنگی بزرگ به هدفی خیلی دور. حرفم را می‌فهمی؟» سر می‌جنبانم. «می‌دانم؛ اما این استعاره می‌تواند فاصله­ مارا کم کند». «اما ما استعاره نیستیم». همین سنگ نمادین به تدریج در مسیر داستان رنگ واقعی­تری می­گیرد تا بشود با او حرف زد که خودش در مسیر اهداف آینده­نگر ما باشد. هوشینو، که دوست آقای ناکاتاست، «نمی­دانست آیا سنگ به موسیقی گوش می­دهد یا به حرف­های او، اما به هر حال ادامه داد «وقتی به این آهنگ گوش می­دهم، انگار که بتهوون درست همینجاست و با من حرف می­زند: اشکالی نداره هوشینو؛ نگران نشو. زندگی همینه. منم تو زندگی کارای ناجور زیادی کردم. چندان کاری نمیشه با گذشته کرد. اتفاق می‌افته دیگه. باید بذاری به حال خودش باشه. این­جور حرف­ها ظاهرا به گروه خونی آدمی مثل بتهوون نمیخورد. اما من هنوز از این آهنگش همین­را می­فهمم، احساسش میکنی؟ سنگ خاموش بود». درین­باره ما وام­دار سهراب سپهری هستیم که بخواند «بیا با هم از حالت سنگ چیزی بفهمیم/ بیا زودتر چیزها را ببینیم/ ببین، عقربک‌های فواره در صفحه ساعت حوض/ زمان را به گردی بدل می‌کنند/ مرا گرم کن/ و یک‌بار هم در بیابان کاشان هوا ابر شد/ و باران تندی گرفت/ و سردم شد، آن وقت در پشت یک سنگ/ اجاق شقایق مرا گرم کرد.»

 نشستن اشیا در مرکز همگرایی کنش بشری به عنوان جوهر فرآیندهای تولید سناریوهای اجتماعی یک برساخت­گرایی جمعی است. شیء می­تواند نقطه گره­گاهی شبکه کنش­های اجتماعی باشد. سناریوهای اجتماعی حول محور سنگ را در همین مثال­ها در نظر بگیرید. آن حس غرور خیابان­های گلاسگو، شکوه سنگ­نگاره­ها، نماد برآمدن دوران­های دیگر؛ نگاه به آینده بدون پیشمانی از آنچه گذشت و رسیدن به اهداف، پشت سنگ: گرمای اجاق شقایق. در واقع، اینجا شیء در نقطه آغاز شکل­گیری پیوندهای اجتماعی قرار دارد. ما با مفهوم بازگشت به خود اشیا مواجهیم. هر چیز دارای نیرو و بالطبع، ضعف می­تواند یک کنشگر توانا در ایجاد تغییر باشد. این تغییر می­تواند جستجوی همان هدفی تلقی شود که کنشگر به دنبال یافتن آن است. پس شیء می­تواند با هدف کنشگر همراه شود و یک پیوند جدید را شکل بدهد. سنگ در دست یک معترض و در برابر یک معدنچی معانی مختلفی دارند. اما هر دو در یک پیوند با آدم­ها یک سناریوی اجتماعی جدید خلق کرده­اند. اهمیت اینجاست که آن کنشگر، توانسته هدف خود را به سنگ بفهماند. این فرآیندِ فهمیدن از حالت سنگ و آنگاه همراهی سنگ برای رسیدن به هدفی مشترک و در یک نگاه کلی تلاش برای رسیدن به یک نقطه مشترک میان آدم­ها و اشیا را فرایند ترجمه اهداف می­خوانیم.

4 راهبرد اصلی ترجمه اهداف وجود دارد. در قسمت قبل دیدیم که چگونه کنتور هوشمند در خدمت اهداف بخش دولتی حکمرانی آب قرار گرفت. در کنار این، کنتور توانست هدف خود را به پمپ آب هم بفهماند. روال سابق، تغییر کرده بود و حالا اقتدار تعیین میزان بهره­برداری آب در دست دولت بود که ابزار کنتور را در اختیار داشت. ترجمه اهداف کنتورهای هوشمند آب برای بخش کشاورزی به درستی اتفاق نیفتاده بود. روش ترجمه در واقع دقیق نبود. بگذارید نگاهی به راهبرد­ها و منظور از هر کدام کنیم.

راهبرد اول ترجمه: من همان چیزی را می­خواهم که تو می­خواهی. ( I want what you want)؛ ساده­ترین و همینطور محدودترین روش ترجمه بدان معنا که بازیگر-شبکه اول، کنشگر-شبکه­های دیگر را قانع کند که اهداف آنان همسان است.

راهبرد دوم ترجمه: چرا چیزی را که من می­خواهم تو نخواهی. ( I want it, why don’t you?) بازیگر-شبکه­ای می­تواند هدف خود را موثرتر و سوداورتر از هدف کنشگر-شبکه­ی دیگر نشان دهد و آن را با خود همراه ­سازد.

راهبرد سوم ترجمه: اگر یک انحراف کوچک در مسیرت ایجاد کنی (If you just make a detour…) بازیگر– شبکه­، دیگران را قانع می­کند که در صورت پیوستن به او هدف آن دیگری نیز از یک مسیر میان­بر زودتر محقق خواهد شد.

راهبرد چهارم ترجمه: بازآرایی علایق و اهداف( Reshuffling interests and goals) چهارمین راهبرد ترجمه باید محدودیت­های راهبرد سوم را رفع می­کند. مثل زمانی­که مسیر مستقیم سهل­الوصول است (مثلا قیمت آب در برابر هوشمند سازی مصرف اندک است). پس راهبرد چهارم از طریق تاکتیک­هایی باید این محدودیت­ها را برطرف کند.

 

درباره راهبردهای ترجمه در بخش آب و تاکتیک­های راهبردی چهارم در شماره بعدی بحث کنیم. ما حالا می­دانیم که زبان آب، تکنولوژی و بهره­براداران حوزه آب را چگونه ترجمه کنیم. پیوندهای جدید بسازیم و بحران آب را به­شکلی مشارکتی حل کنیم. اینترنت اشیا به جمع ما اضافه خواهد شد. نمادی برای ابزارهای بهینه­سازی مصرف آب؛ و آنگاه تکنیک بازار آب به کمک ما خواهد آمد. سنسورها به سختی سنگ­ها که همواره محافظان منابع آب زیرزمینی بوده­اند، با ما تا بهره­وری آب و توسعه پایدار همراه خواهند بود.

 

عباس فقیه خراسانی

موسس شرکت مشاور زیست اجتماعی دانو

عباس فقیه خراسانی

موسس شرکت مشاور زیست اجتماعی دانو

دسته‌بندی: مجله الکترونیکی دی ماه 1402
شماره مجله: شماره 23

این صفحه را به اشتراک بگذارید


به این مجله امتیاز بدهید


سایتـــ های مرتبطـ

آمار بازدیدکنندگان

  • کاربران آنلاین : 20
  • بیشترین بازدید همزمان : 2616
  • بازدید امروز : 2,532
  • بازدید دیروز :
  • کل بازدید : 6,561,885
  • آخرین به روزرسانی : 30 اردیبهشت 1403 09:27:42
  • شناسه IP شما : 18.117.251.213

راه‌های تماس با ما

  • آدرس : یزد - بلوار دانشجو - مجتمع ادارات - خیابان استاندارد
  • کدپستی : 8916188139
  • تلفن : 9 - 38258020 -035
  • فاکس : 38258046 -035
  • پست الکترونیکی : info[at]yzrw.ir
  • کد خدمات دستوری(USSD Code) : 6655*31070#*
  • سامانه تلفنی پیشگام : 31077-035